با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته آب و آتش ام
عاشق نبوده ای کخ ببینی چه میکشم
در این دار البوار حزن و اندوه و غم و غربت
جهان جولانگه باعور و قارونگشت
شعور از ذهن آدم رفت
شهوت آمد و اندیشه ما گشت
پوریوسف کلجاهی(مترسک)
ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سینه ی کباب
روح الله
گفت چشم تنگ دنیا دار را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
سعدی