بخند به روی دنیا ؛دنیا به روت بخنده
شاد باش نه یک روز بلکه همیشه...
همت بلند دار که مردان روزگار...
در این دار البوار حزن و اندوه و غم و غربت
جهان جولانگه باعور و قارونگشت
شعور از ذهن آدم رفت
شهوت آمد و اندیشه ما گشت
پوریوسف کلجاهی(مترسک)
تنم رنجور از تکرار فرداهای بیهوده
برای یک مترسک قصه تا بوده همین بوده
دست طمع چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
نظیری نیشابوری
ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سینه ی کباب
روح الله
اگر قبول بیافتد فدای چشم سیاهت